قلم عقل

متن مرتبط با «عصر یک جمعه دلگیر» در سایت قلم عقل نوشته شده است

مرگ بر آمریکا

  •  مرگ بر آمریکا! دیدار رهبری با دانشجویان در آستانه 13 آبان 92,مرگ بر آمریکا, دانشجو, دیدار با دانشجویان, رهبر ...ادامه مطلب

  • عصر یک جمعه دلگیر

  • عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسمکه چرا عشق به انساننرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظه ی باران نرسیده است؟و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده استو غم عشق به پایان نرسیده است.بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید، بنویسد:که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد،زمین مُرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مُرد.خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است؛ ولی حیف نصیبم فقط آه استو همین آه خدایا برسد کاش به جایی؛برسد کاش صدایم به صدایی...عصر یک جمعه ی دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است، زجنس غم و ماتم،زده آتش به دل عالم و آدممگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ای عشق مجسمکه به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت،نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه، آهت!به فدای نخ آن شال سیاهت،به فدای رخت ای ماه! بیا، صاحب این بیرق و این پرچمو این مجلس و این روضه و این بزم تویی.آجرک الله! عزیر دو جهان یوسف درچاه،دلم سوخته از آه نفس های غریبتدل من بال کبوتر شده، خاکستر پرپر شده، همراه نسیم سحری، روی پر فُطرُس معراجํ نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سراییکه شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی،به خدا در هوس دیدن شش گوشه، دلم تاب ندارد. نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه ی دفتر، غزلِ ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد.همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی...گریه کن گریه و خون گریه کن ،‌آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشودچون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است و ببخشید اگر این مخمل خون برتن تب دار حروف است که این روضه مکشوف لهوف است؛‌عطش بر لب عطشان لغات ا,عصر یک جمعه دلگیر,حمیدرضا برقعی,امام زمان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها